همنفس
چشمهایت را بدزد از من !
بگذار به جواب هایم نرسم
بگذار با نگاه عاشقانه ی آن شبت خوش باشم
اکنون که بعد از هزار سال
دستان من هنوز بوی سیب می دهند
چشمان تو عجیب عاشق نبودنت را به رخم می کشند
من آدم سخاوتمندی هستم !
آنقدر که همه گلهای نچیده ات را می پذیرم
و همه دوستت دارم های نگفته ات را . . .
تو فقط
چشمانت را بدزد از من
بگذار در این حال باقی بمانم
من توهم عاشق بودنت را دوست دارم !!!